کد خبر: 4292391
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۱
محمدجواد غلامرضاکاشی مطرح کرد

درسی از حادثه کربلا؛ بنی‌امیه، قاتل حقیقت و امام حسین(ع)، مظهر حقیقت  

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در دومین جلسه نشست «چراغی دیگر» گفت: حکومت دوران امام حسین(ع) اسلامی بود و طبق قاعده‌های موجود اگر بخواهیم نگاه کنیم، امام حسین(ع) بر خلیفه وقت حکومت اسلامی، خروج کرد و مراجع تقلید آن زمان هم حکم به قتل امام حسین(ع) دادند اما در حقیقت بنی‌امیه، قاتل حقیقت و امام حسین(ع)، مظهر حقیقت بود. 

به گزارش ایکنا، محمدجواد غلامرضاکاشی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در دومین جلسه نشست «چراغی دیگر» از سلسله‌ نشست‌های خانه اندیشمندان علوم انسانی که به مناسبت ایام شهادت سیدالشهدا(ع) شامگاه چهار‌شنبه 11 تیر برگزار شد به موضوع «درسی از حادثه کربلا» پرداخت و گفت: حادثه کربلا بسیار عجیب و حیرت‌انگیز است که در دوره خود نیز حادثه‌ها، خون‌خواهی‌‎ها و تعارضات بسیاری ایجاد کرد. قابل فهم نیست که بعد از نیم قرن از وفات پیامبر اکرم(ص) نوه ایشان را با چنین وضعیتی به شهادت رساندند و این حادثه حیرت‌انگیز است.
 
وی ادامه داد: در سنت مسیحی نیز یک چنین حادثه حیرت‌انگیزی داریم که عیسی(ع) به صلیب کشیده می‌شود و بسیاری هم گفته‌اند که سنخ عزاداری‌هایی که ما می‌کنیم، متأثر از عزاداری‌هایی است که در سنت مسیحی برای مسیح کرده‌اند؛ گویی این دو حادثه با هم شباهت دارند. دو اتفاق و واکنش در مقابل این حوادث عجیب و حیر‌ت‌انگیز ایجاد می‌شود که هر دو این واکنش‌ها به رغم تفاوت‌های خود، در این مشترک‌ هستند که این حیرت عظیم، ابهت این حادثه را زایل می‌کند. حادثه‌های حیرت‌انگیز و دارای ابهت، قطع نظر از اینکه مقدس باشند یا شرارت‌بار؛ حیرت می‌زایند. انسان فارغ از اینکه دوست یا دشمن امام حسین(ع)، مسلمان یا غیرمسلمان باشد در مقابل این حادثه شوکه می‌شود و حیرت می‌کند. حادثه‌ای که از حیطه تصورات انسانی خارج است، حیرت‌زاست و در طول مسیر تاریخی خود مرتباً زنده و یادآوری می‌شوند.
 
کاشی افزود: حادثه‌های حیرت‌زا و پرابهت قطع‌ نظر از شرارت‌بار یا مقدس بودنشان، همانقدر که شاکله‌های شخصی انسان‌ها را بر هم می‌ریزد؛ اجتماعات انسانی، اخلاق و مناسبات اجتماعی را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. همه چیز در مناسبات انسانی در امور متعارف استوار است؛ وقتی موضوعی حد شرارت یا خیر بودن آن از حد متعارف خارج است همه چیز را بی‌معنا می‌کند. 

زایل کردن ابهت رویدادها با کلیشه ساختن از آنها

وی اظهار کرد: یک ابهت به دوگونه زایل می‌شود؛ مردم تا بوده مراسم عاشورا را برگزار می‌کردند و حاجت می‌طلبیدند، دردهای خود را درمان می‌کردند و... که نوعی مسئله‌زدایی از مقوله حیرت‌انگیز است و شکل دیگر که به دوران اخیر مربوط می‌شود.
 
کاشی تأکید کرد: سیاست مناسبات خاص خود را دارد و به معنای اداره امور عمومی است که هزار ملاحظه در آن است و مدام جدال خونین نیست، بلکه در آن دوستی، ائتلاف، سازش و همدلی هم وجود دارد. ما گاهی همه این خرد را با این دید زایل می‌کنیم و این شکل هیبت‌زدایی از یک حادثه پرهیبت است که هیچگاه در تاریخ تکرار نشد. در سنت مسیحی گفته می‌شود که خدا، خود را در قامت مسیح متجسم کرد و بعد از صلیب کشیده شدن، مُرد و همه مخلوقات این عالم را از دست داد و اسطوره «مرگ خدا» به یکی از بنیادهای اساسی جریان از فلسفه مغرب زمین تبدیل شد و کل فلسفه تاریخ هگل بر این اسطوره استوار است و کلی شور، جنبش و دیالکتیک عالم بر این بنیاد استوار است که عالم بی‌بنیاد شده است و در تکاپو است تا بنیاد از دست رفته خود را دوباره احیا کند. ما هیچگاه اجازه ندادیم که حادثه هیبت‌انگیز، هیبت‌انگیز بماند و تا هست، پرسش خلق کند. 
 
وی ادامه داد: ما قبل از انقلاب در دوگانه یزید و امام حسین(ع) سیاسی شدیم و چیزی جز این دوگانه را متوجه نبودیم؛ حادثه کربلای ما اتفاق افتاد و این بار یزید شکست خورد و ما اکنون که در جبهه امام حسین(ع) هستیم و هرکس با ما مخالف است در سپاه یزید است. این بار یزیدیان زمان حاکم نیستند اما ای‌ کاش از خودمان می‌پرسیدیم که چرا حادثه کربلا رخ داد؟ حکومت آن زمان اسلامی بود و طبق قاعده‌های موجود اگر بخواهیم نگاه کنیم، امام حسین(ع) بر خلیفه وقت حکومت اسلامی، خروج کرد و مراجع تقلید آن زمان هم حکم به قتل امام حسین(ع) دادند اما در حقیقت بنی‌امیه، قاتل حقیقت و امام حسین(ع)، مظهر حقیقت بود. 

ناممکن بودن تحقق تام و تمام عدالت

این استاد دانشگاه افزود: اگر ما پرسش‌های بنیادینی از خود درباره حکومت اسلامی می‌کردیم حتما راهی که تاکنون طی کردیم، نمی‌رفتیم و به جای آن، دو راه مقابل ما بود؛ اول آنکه این راه بسیار خطرناک است و اصلاً به سمت آن نرویم یا اینکه حال که متقاعد شدیم تا حکومت دینی تشکیل دهیم، مقداری محتاط باشیم و خیلی فکر نکنیم که در انتهای حقیقت قرار داریم. مبادا متوجه نباشیم و مخالفی پیدا شود که بهره‌ای از حقیقت داشته باشد، یا مبادا ما نیز در انتها به قاتلان حقیقت تبدیل شویم. هیچ نظمی و حکومتی در تاریخ بشر نیامده است که تجلی تام و تمام عدالت باشد؛ زیرا اساساً این جهان و عالم هبوط مقتضی تحقق عدالت تام نیست. بنابراین هر حکومتی حتی بهترین حکومت‌ها لاجرم تا حدی ظالم و تا حدی عادل هستند اما حاکم همیشه به ابعاد ظلمی که می‌کند، اشراف ندارد و به ابعاد عدل‌ورزی خود (در صورت وجود) بیناست. 

اهمیت استقبال از صدای مخالف 

وی در پایان اظهار کرد: با این دیدگاه اگر صدای مخالفی بر‌آورده شود باید از آن استقبال کرد که شاید همان سویه‌های لاجرم ظلمی است که از جانب ما اعمال می‌شود و این صدا از همان ناحیه ظلم برآمده است که اقامه عدل می‌خواهد؛ بنابراین باید از آن استقبال کرد. عدل در تعامل، گفت‌وگو و دیالکتیک میان من و آن که مرا نمی‌خواهد، خانه کرده است. 
انتهای پیام
captcha